به من گفت اونقدر دوست دارم که اگه بگی بمیر میمیرم ، باور نکردم و تنها برای یک بار امتحان ساده به او گفتم بمیر !
حالا سال هاست که در تنهایی پژمرده ام . . .
دیوونگی نکن تنهام نزار راحت / انقدر نگو دیدار باشه به قیامت
دیوونگی نکن ترکم نکن ساده / انقدر نگو عشقت از چشمم افتاده
بسترم صدف خالی یک تنهایی است و تو چون مروارید ، گردن آویز کَسان دگری . . .
نمی دانم چرا هر جا اسمی از سکوت می آید ، ردپایی از تنهایی است و هر جا که رد پایی از تنهایی است ، رنگ غم نمایان می شود . . .
وقتی رنگ غم نمایان شد اثراتی از اشک پیدا می شود . . .
من ارتباط نا مشروع این ها را با هم نمی فهمم !
تنهایی یعنی اگه هزار بار هم از اول تا آخر لیست شماره های موبایلت رو نگاه کنی ، نتونی یک نفر رو پیدا کنی که باهاش درد دل کنی . . .
تنهایی بد است !
اما بد تر از آن اینست که بخواهی تنهاییت را با آدم های مجازی پر کنی !
آدم هایی که بود و نبودشان به روشن یا خاموش بودن یک چراغ بستگی دارد . . .
اگر تنهاترین تنها شوم ، باز خدا هست ، او جانشین همه ی نداشتن های من روی زمین است .
( دکتر علی شریعتی )
غربت آن نیست که تنها باشی / فارغ از فتنه ی فردا باشی
غربت آن است که چون قطره ی آب / در پی دریا باشی
غربت آن است که مثل من و دل / در میان همه کس یکه و تنها باشی
وقتی حالت بده روحت بی پناهه / میبینی هر کاری کردی اشتباهه
وقتی به جز شب هیچ رنگی توی نگات نیست / وقتی کسی اندازه تنهاییات نیست
تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !
دنیای این روزای من هم قد تن پوشم شده
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشم شده
دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایی شده
یه دریا اشک برای ریختن دارم . . .
یه دل گرفته ، یه زندگی پر از خالی . . .
من سرشارم از تنهایی . . .
دلم یک جای دنج میخواهد !
آرام و بی تَنِش !
جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی !
تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد !
مثلا آغوش تو !
ساعتها زیر دوش به کاشی های حمام خیره می شوی !
غذایت را سرد می خوری !
ناهار ها نصفه شب ، صبحانه را شام !
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند، همه را قیچی می زنی !
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی !
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد !
تنهائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست ، روزهای من اینگونه و شبهایم اصلاً نمیگذرد . . .
بس که صدا نزدی اسمم را
“جانم” ی که برایت کنار گذاشته بودم ، گندید !
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﺩﯾﺪﻡ ﻃﺎﻗﺖ ﺍﺳﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ )):
این روزها کسی از ثابتش استفاده نمیکند ، همه اعتباری می خواهند و قابل تعویض !
همراه را عرض میکنم …
برای انسان ها همون قدر باش که برای تو هستن .... بیشتر که باشی ؛
باعث سو ء تفاهم میشه... !!
عزیزم چه زیبـا اجرا میکنـی
خط به خط تمام گفتــــه هایم را
خواســـته هایم را
هه !!!!!
امـــــا
برای دیگری!
حوا بودن تاوان سنگینی دارد …
وقتی آدم ها برای هر دم و بازدم
هوا نیاز دارند ...
در فنجان خالی میشوم
شبیه عابران خسته
مرا قورت میدهی و من
راه قلبت را پیش میگیرم
در قهوه ای که
به رگهایت جاری است!
رفــتــﮧ ای ؟
بـــﮧ درک !
هنــوز هم بهـــتریــن هـا وجـــود دارنـــد
دنــبال ڪسی خواهــــم رفــت ڪــــﮧ مــرا
بـــﮧ خاطـــر خــودم بــخواهـد
نـه زاپــاسی برای بازیـچـه بودن !
نـشـــانی ام را می خـواســـتـی ؟
هــمـان مـحـلــه ی قـدیـمی پـائـیـز !
مـنتـظرم هـــنـوز ...
اما زرد
اما خشــڪـ
گاهی بیـاد می آورم تــو را
زیـر پـا ڪه می مـــانـم ...
زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند
زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ
زندگی رویایست،مثل رویای یک کودک ناز
زندگی زیباست،مثل زیبایی یک غنچه ی ناز
زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست
زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است
زندگی مثل زمان در گذر است
زندگی آب روانی است روان میگذرد...
آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد...
وقتــــــی "رفتــــــی" تا آخــــــر "بــــــرو"
وقتــــــی "مانــــــدی" تا آخــــر "بمــــان"
ایــــــن تــــــن.....خستــــــه ســــــت !
از نیــــــمه رفــــــتن ها.............
از نیــــــمه مانـــــدن ها....
دارم میرم
چقد زود
فکرشو نمیکردم
دلم تنگ میشه براتوننننننننننن
این گل واسه همتون
در برهوت بی کسی ، تنها تو همزاد منی
ای نازتر از خواب شبم ، آیا تو هم یاد منی ؟
.................................................................................
ترجیح می دهم تنها باشم و با وقار ،
تا این که در رابطه ای باشم که به خاطرش لازم باشد عزت نفسم را قربانی کنم !
.................................................................................
میشه تنهایی بازی کرد
میشه تنهایی خندید
میشه تنهایی سفر کرد
ولی خدایی خیلی سخته تنهایی
تنهایی را تحمل کرد …!
.................................................................................
گاهی آدم می ماند بین بودن یا نبودن !
به رفتن که فکر می کنی ، اتفاقی میفتد که منصرف می شوی !
می خواهی بمانی ، رفتاری می بینی که انگار باید بروی !
این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است !
پیش روی من تا چشم یاری میکند دریاست
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا ، دلم تنهاست
نهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ...
تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...
ارم زیرا خداوند هم تنهاست....
تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ...
تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست
و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد
تنهایی را دوست دارم....
مینویسم نامه و روزی از اینجا میروم
با خیال او ولی تنهای تنها میروم
در جوابم شاید او حتی نگوید “کیستی ؟”
شاید او حتی بگوید “لایق من نیستی”
مینویسم من که عمری با خیالت زیستم
گاهی از من یاد کن ، حالا که دیگر نیستم
سرت گرم است.. مزاحمت نمی شوم..
اما بدان حرارت سرگرمی هایت مرا می سوزاند...
دلم تنگ می شـود گاهـی ...
برای يک دوستت دارمِ سـاده !
دو فنجـان قهــوه ی داغ !
سه روز تعـطيلی در زمسـتان !
چـهار خنـده ی بلنــد !
و پنــج انگشـتِ دوست داشتـنی !
که لابلای انگشتانم جای گیرد
بـاید !!!
مـردانگـی ببــارد
از ســر ُ روی ِ کــارهایــَـت ،
سینــه ســپـر کنی
وقت ِ بی حوصلگـی ـهـایـَم
و مـن
زنانگـی اَم را مــُشت کــنم
بکـوبـَــم بر هیبــَت ِ مردانگــی اَت .
خستــه که شدم از بـه جایــی نرسیدنــَمآغـوش بــاز کنــی بــرایــَم
و من
جشن بگــیرم
عاشقـانه های جنجــالی ِ
دو نفــره مان را....
هواي دو نفره داشتن . . . نه ابر میخواهد نه باران نه یک بعد ازظهر پائیزی . . . کافیست حــواسمان به هم باشد . . . / .
سخت ترين تجربه بود
بي تو تجربه كردن
تلخ ترين خاطره بود
بي تو خاطره داشتن
كار هر روز دلم بود
بعد تو گريه كردن
دل من يك آرزو داشت
در كار تو زنده ماندن
قلب من در فكر آن بود
با تو تا ابد تپيدن
ولي حال هيچ ندارم
هدفي تا رسيدن
تن سردم را نيست چاره اي
جز دست گرمت را گرفتن
و تو عاقبت شكستي
دل تنگم را با اينطور رفتن
تنـــــــهایی...
تنهایی حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت ...
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت ...
حکایت کسی است که زجر کشید ، اما ضجه نزد ...
زخم داشت و ننالید...
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت ...
حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود ... !!
مامان
- بعله ؟
- من می خوام به دنیا بیام ...
- باشه .
- مامان
- بعله ؟
- من شیر می خوام
- باشه
- مامان
- بعله ؟
- من جیش دارم
- خب
- مامان
- بعله ؟
- من سوپ خرچنگ می خوام
- چشم
- مامان
- بعله ؟
- من ازون لباس خلبانیا می خوام
- باشه
- مامان
- بعله؟
- من بوس می خوام
- قربونت بشم
- مامان
- جونم ؟
- من شوكولات آناناسی می خوام
- باشه
- مامان
- بعله ؟
- من دوست می خوام
- خب
- مامان
- بعله ؟
- من یه خط موبایل می خوام با گوشی سونی
- چشم
- مامان
- بعله ؟
- من یه مهمونی باحال می خوام
- باشه عزیزم
- مامان
- بعله ؟
- من زن می خوام
- باشه عزیز دلم
- مامان
- بعله ؟
- من دیگه زن نمی خوام
- اوا ... باشه
- مامان
- .. بعله
- من كوفته تبریزی می خوام
- چشم
- مامان
- بعله ؟
- من بغل می خوام
- بیا عزیزم
- مامان
- بعله ؟
- مامان
- بعله
- مامان
- ... جونم ؟
- مامان حالت خوبه
- آره
- مامان ؟
- چی می خوای عزیزم
- تو رو می خوام .. خیلی
- ...
***
- بابا
- بعله ؟
- من می خوام به دنیا بیام
- به من چه بچه .. به مامانت بگو
- بابا
- هان؟
- من شیر می خوام
- لا اله الا الله
- بابا
- چته ؟
- من ازون ماشین كوكی های قرمز می خوام
- آروم بگیر بچه
- بابا
- اههههه
- من پول می خوام
- چی ؟؟؟؟ !!!
- بابا
- اوهوم ؟
- منو می بری پارك ؟
- من ماشینمو نمی برم تو پارك تو رو ببرم ؟
- بابا
- هان ؟
- من زن می خوام
- ای بچه پررو .. دهنت بو شیر می ده هنوز
- بابا
- ....
- من جیش دارم
- پوففف
- بابا
- درد
- من زن نمی خوام
- به درك
- بابا
- بلا
- تقصیر تو بود كه من به دنیا اومدم یا مامان
- تقصیر عمه ات
- بابا
- زهرمار
- من یه اتاق شخصی می خوام
- بشین بچه
- بابا
- مرض
- منو دوس داری
- ها ؟
- بابا
- ...
- بابا
- خررر پفففف
- بابا
- خفه
- بابا
- دیگه چته ؟
- من مامانمو می خوام
- از اول همینو بگو ... جونت در بیاد
|
بعضی آهنگها هستن که گوش میدی میگی
"من کی زندگیمو واسه این تعریف کردم که این از روش آهنگ ساخته؟؟
من به هر تحقیری که شدم با صدای بلند خندیدم ....
نام مرا گذاشتند "با جنبه" ! بی آنکه بدانند؛
خندیدم تا کسی صدای شکسته شدن قلبم را نشنود
والــدیــــن گـرامـــی ..
اگر دخترتون هنگام خوندن اس ام اس ،یک لبخندِ احمقانه رو صورتش نقش میبنده ..
اون اس ام اس از دوست پسرشه ..
قلم پاشو میتونید خورد کنید
سلامتیه پـــــت و مــــت
چون نه هیچی تو مغزشون بود،نه هیچی تو دلشون!
ما از اون پیرمرد، پیرزنای بی آزاری میشیم که حوصله ی کسی رو سر نمیبریم !
یه لپ تاپ بهمون بدن همه چی حله ! )
از من به شما نصیحت:
کسی که همیشه سعی میکنه بقیه رو شاد کنه
بیشتر از همه تنهاست
اون رو تنها نذارید
چون هیچوقت به شما نمیگه که بهتون نیاز داره ...
دقت کردین وقتی حقیقت رو می دونین،گوش دادن به دروغای طرف مقابل چقدر لذت بخشه؟!
عکاس سر کلاس درس اومده بود تا از بچههاى کلاس عکس یادگارى بگیره. معلم هم داشت همه بچهها رو تشویق میکرد که دور هم جمع شن.
معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سالها بعد وقتى همهتون بزرگ شدید به این عکس نگاه کنید و بگید: این احمده، الان دکتره. یا اون مهرداده، الان وکیله. یکى از بچهها از ته کلاس گفت: این هم آقا معلمه، الان مرده !
الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد تالار و شام و عاقد و عکاس و آرایشگر و فیلم و لباس و تاج و کفش و کیف و ساک و سکه و شمش و پلاک و شمعدان و ساعت و زنجیر و سرویس طلا آنهم از آن سرویس خوشگلها و از این جور مشکلها
عکس برادرزاده هامو نشون دوستم دادم با مامانشون، برگشته میگه: ااِاا داداشت زنم داره؟
پـَـَـ نــه پـَـَـــ اینارو تو قرعه کشی بانک برنده شده
من در میان مردمی هستم
که باورشان نمیشود تنهایــــم
میگویند خوش بحالت که خوشحالی
نمی دانند دلیل شاد بودنم باج به آنهاست
برای دوست داشتن مــــــــن
درد رفته است و من مانده ام ، خستگی بر تنم ماسیده است
دلم می خواهد امشب یک منظومه از شیدایی های دل و سوداهای جان بنویسم
برای هر آنکه دلم می خواهد کنارم باشد و نیست ، اما خسته ام خستـــه ،
هوس کردم بی قراری هایم را نجوا کنم بیکرانگی ها را فریاد ...
درد دلم را
کاغذ و قلم دوا نکرد
چرخش سرانگشت دلتنگی
بر غبار شیشه ی انتظار
ما را بس
همین ...
گفتی : تنها آرزوی من تحقق آرزوهای توست * این روزها حیران مانده ام * کدام آرزوی من رفتن تو بود
گاهی اوقات میتوان در سکوت فریاد زد
در خود ذوب شد تا دیگران باور کنند که زنده ای ...
ولی هیچکس باور ندارد بودنت تنها بهانه ای است
برای آنان که دوستشان داری ...
خبببببببببب چراااااااااااااااااا نظر نمیدییییییییییییییییییید
خیلی بدید
اصلا نده اییییییییییش
نه بدید خووووو
هووووووووی سرش گیج رفت!!!
ههههه اینو خودشو هلاک کرد
اوووووووووو ماییییییییی گاااااااااااد
دوباره پشت پنجره...
هجوم بغض حنجره...
دوباره نامه های تو...
تروخدا...برو ! برو !
برای تو نوشته ام...
و با غمی سرشته ام...
جواب نامه های تو...
تروخدا...برو ! برو !
و اشک بیصدای من...
و عشق تو به پای من...
نگاه من ، نگاه تو...
تروخدا...برو ! برو !
و شاخه های زرد غم...
کنار من به پیچ و خم...
هوای بوسه های تو...
تروخدا...برو ! برو !
ستاره های آرزو...
دوباره گرم گفتگو...
صدای من ، صدای تو...
تروخدا...برو ! برو !
دوباره بوی
نسترن...
و ساعت حزین من...
و دست آشنا
ی تو...
تروخدا...برو ! برو !
و پیچک شکسته ام...
و سایه های خسته ام...
سکوت من ، سکوت تو...
تروخدا...برو ! برو !
و آسمان ِ راز من...
و آخرین نیاز من ...
دوباره ردّ پای تو...
تروخدا...برو ! برو !
به اشک من نظر نکن...
نگاه ِ پشت سر نکن...
که مُردم از فراق تو...
تروخدا...برو ! برو !
د
وباره نه ! به من نگو!
از ا
ین مسیر روبه رو ...
دیر نشده برای تو...
تروخدا...برو ! برو !
...